به تو فکر می کنم به دستم که هیچگاه دستت را نفشرد به چروکهای پیشانیم به امیدی که هنوز سو سو می زند. و حافظ می خوانم: یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب/// بود آیا که فلک زین دو سه کاری بکند
قدم به قدم ، آرام ، از پی جای پایی که دیده ای -شاید دیده ای- در خواب؟ سراب؟...نمی دانی. حکمی است که جاری می شود و تو نه می توانی سر بپیچانی از این حکم و نه توان آن داری که نافرمانی کنی.
۲۹ نظر:
عالی ست !
بی هیچ حرف اضافه ای
به تو فکر می کنم
به دستم که هیچگاه دستت را نفشرد
به چروکهای پیشانیم
به امیدی که هنوز سو سو می زند.
و حافظ می خوانم:
یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب///
بود آیا که فلک زین دو سه کاری بکند
می بینم که لینک منو از این گوشه برداشتی!
تصویرش معرکه بود.
تقدیر/ سرنوشت/ قسمت / ... هر کدوم واسه خودشون یه عالمه حرف دارن...
واسه آروم کردن خودمون می گیم یا ...
به راههاي كف دستات كه هرگز به من ختم نشد
.
..
...
امیدوارم خوب بودن قسمتتون باشه ..
هر کس کف دستم را دید تو درش بودی
هر کس پیشانی ام را خواند خط اول تو بودی
اما
عمر رفته در تنهایی ثابت کرد که تو هیج جا نبودی..
چه خوب که نوشتی بانو
چه ها که نمی کند این قسمت . بعضی وقتها توجیه خیلی مناسبی ست برای نداشته های مان ...
سلام
كوتاه و موثر نوشته شده بود.
ممنون
از بدو تولد موهایم به ابروهایم پیوسته بود...
زیبا بود.
دیگر جوان نمی شوم
نه به وعده عشق
ونه به وعده چشمان تو
و دیگر به شوق نمی آیم
نه در بازی باد
ونه در رقص گیسوان تو
وقتی در پایان مادر می گوید: قسمت نبود،غمگین شدم یاد خودم افتادم و قسمتی که دلم می خواست ازآن من باشد و...نبود.
ممنون شادی جان
زیبا بود.
بسیار زیبا بود.
هِی می آم می خونم و میرم و دوباره میام می خونم و...
زیر هر چی تا حالا نوشتی یه خط بکش
این یه چیز دیگه اس ، یه چیز حسابی
...
دردم آمد
و
باز آرزو کردم
ایکاش انسان
خوردن
گفتن
و
عشق
نمی آموخت.
سلام
قسمت = سهم
سهم نسلي ويران كو؟
salam
na mikham kamelesh konam badan ye poste toole tavile dorost farmoonesh konam ;)
من هم
حالا یگانه قصه ای که بلدم ، ماجرا ی سردرنیاوردن از خطوط کج و معوج یک جفت دست معمولی است...
به تو كه فكر ميكنم از هميشه بهترم
سلام...شايد واقعا " قسمت نبود..."
به روزم ...خوشحال ميشم اگه سر بزني...
"قسمت"
سلام ..ما را کمی خنده آمد ...!!!
http://siniorzambi.blogsky.com/1389/01/17/post-11/
سلام .. زیبا بود
...
درد!
...
درد عشق! درد ماندني! بي درمان!
...
قدم به قدم ، آرام ، از پی جای پایی که دیده ای -شاید دیده ای- در خواب؟ سراب؟...نمی دانی. حکمی است که جاری می شود و تو نه می توانی سر بپیچانی از این حکم و نه توان آن داری که نافرمانی کنی.
نوشته ی کوتاه دوست دارم .
خوب بود
آره قسمت نبود
من رفتم ... :)
ارسال یک نظر