سلام. درویش میگه فاصله بین دو نقطه است عشق... بنویسد یا نه ... فرقی نمیکند شاید ... برای آنکه مسافر باشد ... ! حزن را دوست دارم ... وقتی کسی آنرا درست بنویسد . مرسی از لطفتون .
سعدی میگه: غریبی گرت ماست پیش آورد/// /// دو پیمانه آب است و یک چمچمه دوغ گر از بنده لغوی شنیدی ببخش/// /// جهاندیده بسیار گوید دروغ توضیح:چمچمه بمعنای قاشق است.
حالا حیرانی همون ماستی که غریبه آورده و کابوس مثل دو پیمانه آب و دست و پا زدن مثل یک قاشق دوغ.(تحفه غریبه) بنده هم همون آیینه است که چرت زیاد میگه بعضی وقت ها با پیام و بعضی وقتها بدون کلام. "من رفتم" یک دروغ بزرگه. همون حرفی که ما میزنیم.
... نوشته ام برای اردیبهشت برای درختان گردو برای رفته گان عزیز برای شما که دوست بدارید و دوست بدارید و دوست بدارید و نترسید! گرد هم صبوری کنیم و دوست بداریم و بسازیم! زیبایی را ارج بگذاریم! ...
۲۵ نظر:
من رفتم...
بیش از حد تصور زیبا بود.
فاجعه!
کاش بعد از "آینه" یک ویرگول بگذاری.
"بر آینه، کاغذی چسبانده بودی."
کاش من هم بزودی بتوانم بروم
سلام.
درویش میگه فاصله بین دو نقطه است عشق...
بنویسد یا نه ...
فرقی نمیکند شاید ...
برای آنکه مسافر باشد ... !
حزن را دوست دارم ... وقتی کسی آنرا درست بنویسد .
مرسی از لطفتون .
... رفت
اما
کاشکی
شعر تو را می خواند ...
نمی شد اشک نریخت بس که آشنا بود
اهميتی نداره
باورکن
ولی عالی بود
رفتن هم عالمي دارد
کاش منم اینقدر اراده داشتم که این جمله را تو این روزها بنویسم
نه! :-)
خیلی حالت بدی چون نمی دونی فراموش کنی یا نه !
سعدی میگه:
غریبی گرت ماست پیش آورد///
/// دو پیمانه آب است و یک چمچمه دوغ
گر از بنده لغوی شنیدی ببخش///
/// جهاندیده بسیار گوید دروغ
توضیح:چمچمه بمعنای قاشق است.
حالا حیرانی همون ماستی که غریبه آورده و کابوس مثل دو پیمانه آب و دست و پا زدن مثل یک قاشق دوغ.(تحفه غریبه)
بنده هم همون آیینه است که چرت زیاد میگه بعضی وقت ها با پیام و بعضی وقتها بدون کلام.
"من رفتم" یک دروغ بزرگه. همون حرفی که ما میزنیم.
...
اگر اگر اگر
مردم ازین اگر اگر اگر
...
هدیهی خوبی بود...امیدوارم آخرین نباشد. ممنون از محبتات.
تاكسي نوشت نيست 594
شادی عزیزم، من هر روز میام اینجا و می خونمت، ولی گاهی نوشته هات اونقدر جامع و مانعند که حرفی برای گفتن ِ من نمی مونه. یه وقت خیال نکنی بی معرفتم.
من به بی سامانی
باد را می مانم
من به سرگردانی
ابر را می مانم
در دلم آرزوی آمدنت می میرد
رفته ای اینک اما آیا
باز برمی گردی؟
چه تمنای محالی دارم
خنده ام می گیرد
شادی عزیزم عالی بود و پر از تب
...
نوشته ام
برای اردیبهشت
برای درختان گردو
برای رفته گان عزیز
برای شما که دوست بدارید و دوست بدارید و دوست بدارید و نترسید!
گرد هم صبوری کنیم و دوست بداریم و بسازیم! زیبایی را ارج بگذاریم!
...
من رفتم ...
که "من رفتم"...
سلام...واقعا...كوتاه اما پر از معنا...تبريك كيگم...
به روزم اگه قدم رنجه كنيد و سر بزنيد...
...
دیگر بیا بنویس! انتظار بس است!
...
دیگر زمان برای حیرانی کافی است. برخیزیم جست و جو کنیم.
آخه منم مثه تو
(هیچ وقت نفهمیدم واسه خداحافظی چه جمله ای بهتره)
ارسال یک نظر