۱۳۹۰ مرداد ۹, یکشنبه

رویای نیمه شب تابستان




مادر مرا در خود فرو میکشد
با خاک یکی میشوم در تو
تو همچنان میخندی
و در انتظار پروازم میمانی

و ما میشویم خالق یک کمدی برای تماشاگرانی که در خلسه اند.‏..‏




۱۳۹۰ تیر ۲۸, سه‌شنبه

و ذکات خوشبختی را با دردی آمیخته با لذت زیر سایه ی درختی بلند دفن خواهم کرد






سراپا
وسوسه میشوم گاهی
تا
لایه های نازک ادراک را درهم بشکنم
شاید
شهوت کشف گنگ ترین حس درونم را
با تو شریک شوم
رستاخیز روحم را ببین
چه بی اختیار زن شدم امروز.‏


روزی که سانتیمانتالیسم، مینیمالیسم را کشت

لحظه هایی هست که آدم چاره ای نداره جز اینکه بشینه رو به روی آینه، نفس عمیق بکشه، شلاق رو از کنار آینه برداره و شروع کنه به ضربه زدن به خودش....