۱۳۸۹ فروردین ۲۷, جمعه

به تو.....فكر...........................................مي‌كنم






به تو فكر مي‌كنم
به كتيبه‌ي پيشاني‌ام
به راه‌هاي كف دست‌ات كه هرگز به من ختم نشد
و ياد مادر‌م مي‌افتم
"قسمت نبود".

۲۹ نظر:

مسی گفت...

عالی ست !
بی هیچ حرف اضافه ای

حسین گفت...

به تو فکر می کنم
به دستم که هیچگاه دستت را نفشرد
به چروکهای پیشانیم
به امیدی که هنوز سو سو می زند.
و حافظ می خوانم:
یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب///
بود آیا که فلک زین دو سه کاری بکند

سینیور زامبی گفت...

می بینم که لینک منو از این گوشه برداشتی!

زودیاک گفت...

تصویرش معرکه بود.

راضیه گفت...

تقدیر/ سرنوشت/ قسمت / ... هر کدوم واسه خودشون یه عالمه حرف دارن...
واسه آروم کردن خودمون می گیم یا ...

به راه‌هاي كف دست‌ات كه هرگز به من ختم نشد
.
..
...
امیدوارم خوب بودن قسمتتون باشه ..

سین دخت گفت...

هر کس کف دستم را دید تو درش بودی
هر کس پیشانی ام را خواند خط اول تو بودی
اما
عمر رفته در تنهایی ثابت کرد که تو هیج جا نبودی..
چه خوب که نوشتی بانو

سعید مالکی گفت...

چه ها که نمی کند این قسمت . بعضی وقتها توجیه خیلی مناسبی ست برای نداشته های مان ...

روانی گفت...

سلام
كوتاه و موثر نوشته شده بود.
ممنون

فرزاد محمدی گفت...

از بدو تولد موهایم به ابروهایم پیوسته بود...
زیبا بود.

بریدا گفت...

دیگر جوان نمی شوم
نه به وعده عشق
ونه به وعده چشمان تو
و دیگر به شوق نمی آیم
نه در بازی باد
ونه در رقص گیسوان تو

الهام کریمی گفت...

وقتی در پایان مادر می گوید: قسمت نبود،غمگین شدم یاد خودم افتادم و قسمتی که دلم می خواست ازآن من باشد و...نبود.
ممنون شادی جان

عموفیروز گفت...

زیبا بود.
بسیار زیبا بود.

فسانه گفت...

هِی می آم می خونم و میرم و دوباره میام می خونم و...

مانی بدجنس خوش قلب گفت...

زیر هر چی تا حالا نوشتی یه خط بکش

این یه چیز دیگه اس ، یه چیز حسابی

...

نادر گفت...

دردم آمد
و
باز آرزو کردم
ایکاش انسان
خوردن
گفتن
و
عشق
نمی آموخت.

احمد گفت...

سلام
قسمت = سهم

سهم نسلي ويران كو؟

آیدین احدیانی گفت...

salam

na mikham kamelesh konam badan ye poste toole tavile dorost farmoonesh konam ;)

دونقطه گفت...

من هم


حالا یگانه قصه ای که بلدم ، ماجرا ی سردرنیاوردن از خطوط کج و معوج یک جفت دست معمولی است...

آرام گفت...

به تو كه فكر ميكنم از هميشه بهترم

va7934 گفت...

سلام...شايد واقعا " قسمت نبود..."
به روزم ...خوشحال ميشم اگه سر بزني...

ناشناس گفت...

"قسمت"

دوستی آشنا گفت...

سلام ..ما را کمی خنده آمد ...!!!

siniorzambi گفت...

http://siniorzambi.blogsky.com/1389/01/17/post-11/

محسن گفت...

سلام .. زیبا بود

خاموش گفت...

...
درد!
...
درد عشق! درد ماندني! بي درمان!
...

ع.م. گفت...

قدم به قدم ، آرام ، از پی جای پایی که دیده ای -شاید دیده ای- در خواب؟ سراب؟...نمی دانی. حکمی است که جاری می شود و تو نه می توانی سر بپیچانی از این حکم و نه توان آن داری که نافرمانی کنی.

مهدخت گفت...

نوشته ی کوتاه دوست دارم .
خوب بود

شلوار نارنجی گفت...

آره قسمت نبود

كاسني! گفت...

من رفتم ... :)

روزی که سانتیمانتالیسم، مینیمالیسم را کشت

لحظه هایی هست که آدم چاره ای نداره جز اینکه بشینه رو به روی آینه، نفس عمیق بکشه، شلاق رو از کنار آینه برداره و شروع کنه به ضربه زدن به خودش....