۱۳۹۱ مرداد ۱۲, پنجشنبه

فاضلاب نامه - ناله هایی میان هیاهوی نیمه شب



شب دوم



 
تنها روی تخت . خسته از باغ تاریک . با ولع و دردی در انتهای هستی، تمام خشم و دل آشوبی ام راخالی میکنم میان دهان باز  و نمور حمام. زنانگیِ از هم گسیخته و لزجی که هنوز آبی به خود نپذیرفته. گرمای آب رابا فشار هل میدم میان او. و هنوز هیـــــــچ قطره ای اذن دخول نیافته.








هیچ نظری موجود نیست:

روزی که سانتیمانتالیسم، مینیمالیسم را کشت

لحظه هایی هست که آدم چاره ای نداره جز اینکه بشینه رو به روی آینه، نفس عمیق بکشه، شلاق رو از کنار آینه برداره و شروع کنه به ضربه زدن به خودش....