۱۳۸۹ بهمن ۵, سه‌شنبه

نفسها و گسل ها





روح من زلزله خيز است
لطفا آهسته قدم برداريد






پ.ن: مدتها پیش این دو خط را در گودر منتشر کردم.‏



۶ نظر:

عموفیروز گفت...

یه جایی یه چیزی تو این مایه ها خوندم:
گور بابای چینی نازک تنهایی من
تو فقط بیا.

سوتیتر گفت...

آفرین شادی عزیز

خاموش گفت...

...
من زلزله ام!
...

محمد امین عابدین گفت...

زیبا بود

سین دخت گفت...

آنقدر آرامشم را غریبه ها بهم زدند که حالا روحم بی طاقت حتی آرام آمدن است از ترس آرام تر رفتن...
روحم خسته تر از آن است که ...

بریدا گفت...

چه کسی می شنود...؟

روزی که سانتیمانتالیسم، مینیمالیسم را کشت

لحظه هایی هست که آدم چاره ای نداره جز اینکه بشینه رو به روی آینه، نفس عمیق بکشه، شلاق رو از کنار آینه برداره و شروع کنه به ضربه زدن به خودش....