من در انتظار ترکیدن این بغض فرو خورده ام من در انتظار باز شدن لبهای بی لبخند بخیه خورده ام من به هیچ کس اجازه دخل و تصرف در مغزم را نخواهم داد که چه سخت است تنها با خاطرات خوش گذشته زنده بودن نه به تنها به خاطر آن نگاه خیره که هنوز تا این حد ناامید نیستم حال که کارمان از حد و پیمان گذشته میخواهم فریاد زنم: لال شوم،کور شوم،کر شوم،لیک محال است که من خر شوم
۳ نظر:
مدتهاست لبخندها بخیه خورده
و حافظه هاپر از خالی
مگر قلبی باقی می ماند بعد از اینکه بغض ها را فرو دادیم, لبخندها را بخیه زدیم و حافظه ها را خالی کردیم؟ قلب بی حافظه چیست؟
من در انتظار ترکیدن این بغض فرو خورده ام
من در انتظار باز شدن لبهای بی لبخند بخیه خورده ام
من به هیچ کس اجازه دخل و تصرف در مغزم را نخواهم داد که چه سخت است تنها با خاطرات خوش گذشته زنده بودن
نه به تنها به خاطر آن نگاه خیره که هنوز تا این حد ناامید نیستم
حال که کارمان از حد و پیمان گذشته میخواهم فریاد زنم:
لال شوم،کور شوم،کر شوم،لیک محال است که من خر شوم
ارسال یک نظر