۱۳۹۲ آذر ۱۴, پنجشنبه

کسی چشم به من دوخته
نمیشاسمش
میترسم
نگاه واژگونه ، مرا میپرسد، مدام
خود را به خاک می افکنم.
زیر  سکوت چشم
تنها
میلرزم.
نگاه بی روح است
همچون تن پدر.
برمیخیزم
کسی به من چشم دوخته
تاریک  ست
میترسم
پدر صدایم را میشنود؟
  وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدان 
زانوهایم سست میشود
صداها درهم است
صداها مبهم است
صدایی  برایم آشناست
پدر صدایم کن
میترسم

میشودلَقَدْ رَضِيَ اللّهُ عَنِ الْمُؤْمِنينَ اِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما في قُلُوبِهِمْ فَاَنْزَلَ السَّكينَةَ عَلَيْهِمْ وَ اَثابَهُمْ فَتْحاً قَريباً - See more at: http://farsnews.com/newstext.php?nn=8702220947#sthash.NlCiQH
لَقَدْ رَضِيَ اللّهُ عَنِ الْمُؤْمِنينَ اِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما في قُلُوبِهِمْ فَاَنْزَلَ السَّكينَةَ عَلَيْهِمْ وَ اَثابَهُمْ فَتْحاً قَريباً - See more at: http://farsnews.com/newstext.php?nn=8702220947#sthash.NlCiQHsD.dpuf

۳ نظر:

شنطیا گفت...

زیبا تونستی توصیف کنی حال آدمی که وجودش رو ترس فرا گرفته از عوامل ناشناخته از رویاهای پوچ ؛ترس هایی که از خطوط مبهم وجودی انسان سرچشمه میگیره ترس هایی گنگ و مبهم که امروزه دور تا دور همه ما رو فرا گرفته و مارو به پیله درون و مملکت وجودی خودمون فرو میبره.

بابا کوشا گفت...

قرض پس دادن بازدید منزل بود. اگر هنوز اینجا منزل داری.
حسین

آشنا گفت...

پشت این ترس، زنی نشسته که
خیال می کرد
با این بادها نمی لرزد!

روزی که سانتیمانتالیسم، مینیمالیسم را کشت

لحظه هایی هست که آدم چاره ای نداره جز اینکه بشینه رو به روی آینه، نفس عمیق بکشه، شلاق رو از کنار آینه برداره و شروع کنه به ضربه زدن به خودش....