۱۳۹۰ آبان ۲۹, یکشنبه

the fox on the roof




و شبی بی پایان را به یاد می آورم و دستانی که گرم بود و حامی
پنجره هایی که روشن بود و برق نگاهی مهربان
آدم ها شاد بودند
ما نیز
و آسمان .
کاش آن شب را لای کتاب نگاه میداشتم
برای امروز
که روز مباداست.




هیچ نظری موجود نیست:

روزی که سانتیمانتالیسم، مینیمالیسم را کشت

لحظه هایی هست که آدم چاره ای نداره جز اینکه بشینه رو به روی آینه، نفس عمیق بکشه، شلاق رو از کنار آینه برداره و شروع کنه به ضربه زدن به خودش....