از زمان و آدمها جا مانده ام بر فراز کوهی که قله ندارد پژواک نیز. با من حرف بزن در من تکرار شو تکرار شو شو شو . . . .
۴ نظر:
غریبه شنبه شب
گفت...
سر به پشت، پشت سر تنها و تنها صدا،بی پژواک... تنها من در این بیابان نه کوبه ای و نه دری، نه پشت آن امید صدایی نه قله ای، بی امید به سقوط، به آزادی تنها امید به بیدار شدن از خواب، یا خواب شدن از بیداری
واقعا نااميد كنندس تو يه كوه بي پژواك فرياد زدن! از خودمم جا موندم چه برسه به آدمهاي ديگه با من حرف بزنه،!!! تكرار پيش كش كش كش كش بسه ديگه كش اومد پاره شد.
۴ نظر:
سر به پشت، پشت سر تنها و تنها صدا،بی پژواک...
تنها من در این بیابان
نه کوبه ای و نه دری، نه پشت آن امید صدایی
نه قله ای، بی امید به سقوط، به آزادی
تنها امید به بیدار شدن از خواب، یا خواب شدن از بیداری
بعضي وقتا سلول سلول آدم حرف ميزنه
نعره ميكشه
اما شنيده نميشه
از ناشنوايي نيست!!
قفله
قفل بي كليد هم
هميشه قفله
اینُ دوستتر داشتم ..
-
درود
واقعا نااميد كنندس
تو يه كوه بي پژواك فرياد زدن!
از خودمم جا موندم
چه برسه به آدمهاي ديگه
با من حرف بزنه،!!!
تكرار پيش كش
كش
كش
كش
بسه ديگه كش اومد
پاره شد.
ارسال یک نظر