۱۳۸۹ آبان ۱۸, سه‌شنبه

عادتم نكن....




گوشهايت را بگير.
محكم.
چشمهايت را باز كن.
باز تر.
باز هم،
هيچ كلامي در كار نيست.
كاشف باش
.
.
.




۱۲ نظر:

Unknown گفت...

کشف ناشی از شهود؟
کشف ناشی از نمود؟
کشف ناشی از یقین؟
...
کشف ناشی از خود خواستگی

درآستانه گفت...

سلام. خيلي مثل حال حالاي من است. با اجازه توي فيس بوكم شيرش مي كنم.

مینا گفت...

هرچقدرکه چشمام رو بازتر میکنم بیشتر عذاب میکشم اما هنوزم نمی تونم ببندمشون.

مینا گفت...

هرچقدرکه چشمام رو بازتر میکنم بیشتر عذاب میکشم اما هنوزم نمی تونم ببندمشون

arash گفت...

هیچ کلامی در کار نیست ..
مثل همیشه خوب بود

سین دخت گفت...

اگر کشف کند که ...
امیدی نیست
باید بگویی
سکوت را نمی شنود ...

berida گفت...

ye matlab vase tavalode ariyana daram khoshhal misham bekhonish azizam

دونقطه گفت...

کاشف سکوت یعنی کسی که از اکسیژن سیر می شود از هیدروژن سیراب .

ماهی حوض گفت...

سلام شادی خواندمت
چشمهایم را بستم
به شهود در طبیعت ...
گنجشکی می خواند
...
به خوانش شعرم بیا شاعر

Unknown گفت...

خوبی شادی جان؟ چرا نمی نویسی، چرا نیستی؟

شبلی گفت...

مثل همیشه زیبایی و زیباتر

haafez گفت...

ناگهان
سلام م م م...

روزی که سانتیمانتالیسم، مینیمالیسم را کشت

لحظه هایی هست که آدم چاره ای نداره جز اینکه بشینه رو به روی آینه، نفس عمیق بکشه، شلاق رو از کنار آینه برداره و شروع کنه به ضربه زدن به خودش....